ارتش جمهوری اسلامی ایران

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->-->-->-->-->-->-->
پارمیس فان
شهيد سرلشگر محمد فراشاهي ( قم 28 مهر 1316 – سقز 31 مرداد 1358) در خانواده اي مذهبي و با اصالت يزدي قدم به عرصة وجود نهاد. دوره ابتدائي را در شهر قم و در سال 1328 و دوره متوسطه را نيز در همان شهر و در سال 1335 به اتمام رساند. ايشان پس از طي موفقيت آميز دوره دانشكده افسري به عنوان استاد نقشه خواني به تربيت دانشجويان دانشگاه افسري همت گمارد. بعد از اين دوره در تاريخ 1358 از مركز آموزش 01 نيروي زميني ارتش در تهران به تيپ 2 لشگر 28 پياده كردستان منتقل و به سمت فرماندهي گردان 107 پياده اختصاص داده شد. در اين مدت، به خاطر خلاقيت ها و شايستگي هايي كه از خود نشان داد بارها مورد تشويق و تقدير فرماندهان وقت قرار گرفت. در مورد خصوصيات و شخصيت اين دلاور جبهه هاي حق عليه باطل مي توان گفت كه آزادي و آزادگي اين شهيد والامقام به حدي بود كه در زمان حكومت نظامي تهران، در قبل از انقلاب، متوجه حساسيت موج انقلاب گشته و با وجود دستورات ارشد خود در آن زمان از رفتن به محل ماموريت خويش جهت اداره امور حكومت نظامي منطقه ايي كه به ايشان محول شده بود امتناع ورزيد و به سربازان تحت امر خود نيز دستورات اكيد صادر كرده بود كه خشاب هاي خود را خالي نگه دارند. وي هميشه به اين نكته معترف بود كه لباس نظامي لباس شهادت او است. همواره تاكيد مي كرد كه نبايد امام (ره) را تنها بگذاريم. من و امثال من بايد شهيد شويم تا ريشه هاي انقلاب نوپايمان استوار گردد و نبايد اجازه دهيم كه حتي يك وجب از خاك كشورمان اشغال گردد. بنا بر گواهي همرزمانش، شهيد فراشاهي مظهر پاكي، شرافت، شجاعت و صداقت بود و هميشه تاكيد داشت حقوقي كه از دولت مي گيرد متعلق به بيت المال است و در ازاي آن بايد به مردم خدمت كند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وي داوطلبانه به منطقه كردستان رفت و جزو اولين افسراني بود كه فرمان امام را اجابت نمود و تا پاي جان دربرابر دشمنان قسم خورده نظام اسلامي ايستاد و سرانجام در روز 31 مرداد سال 1358 در درگيري كه بين حزب منحله دمكرات و نيروهاي جان بركف ارتش جمهوري اسلامي ايران در پادگان سقز ايجاد شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در نهايت خلوص نيت و ايمان و در حالي كه روزه دار بود در ماه مبارك رمضان با تقديم جان خود به ملت هميشه قهرمان ايران اسلامي به فيض عظيم شهادت نايل شد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد. با تشكر از سركار خانم شيدا فراشاهي، فرزند شهيد سرلشگر محمد فراشاهي ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : فراشاهی,شهید,شهدا,آجا, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 1055 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1391 ساعت: 14:59

شهید حسن هداوند میرزایی

در فرهنگ و معارف اسلامی کرامات فراوانی درباره عنایات خداوند متعال به بندگان خالص و خاصش بیان شده است، چنانکه خواندن، شنیدن و روایت آنها دلهای برخواب رفته را بیدار و هوشیار خواهد نمود و تلنگری بر نگرش ها و جهان بینی انسان ها خواهد بود.

روایت سالم ماندن پیکر عالم و دانشمند بزرگ اسلام شیخ صدوق، بعد از 857 سال که تفصیل آن را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلماء، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری نقل نموده‌اند، تنها نمونه ای از این کرامات الهی است.

***

 

در این مجال زندگی‌ نامه شهید امیر سرلشکر حسن هداوند میرزایی و روایت سالم ماندن پیکر طیبه ایشان را بعد از 12 سال، تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم:

 

شهید حسن هداوند میرزایی

شهید بزرگوار در سنین جوانی هنگام استخدام در ارتش

 

 

 

شهید حسن هداوند میرزایی در تاریخ 9/8/1337 در روستای قشلاق کریم آباد در یک خانواده انقلابی و مذهبی از توابع ورامین دیده به جهان گشود. دوران دبستان را در مدرسه کریم آباد و دوران راهنمایی را در روستای جلیل آباد به سر برد پس از آن به سفارش یکی از بستگان وارد دبیرستان نظام شد و بعد از این مرحله در سال 1355 وارد دانشکده افسری شد. سال 1356 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و یک پسر است.

در پیروزی انقلاب نقش چشمگیری داشت و از دستورات مافوق خود سرپیچی و از تیراندازی به سوی هم وطنان خود و مردم بی گناه خودداری نمود. در سال 1357 منزل ایشان که در نظام آباد تهران واقع بود، توسط نیروی ساواک رژیم شاهنشاهی مورد غارت قرار گرفت ولی چیزی از منزل ایشان یافت نکردند چرا که ایشان از یاران جان برکف امام خمینی (ره) بودند و اعلامیه و نوارهای زیادی در اختیار داشتند.

پس از گذشت این دوران در سال 1359 از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شد و با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله به جبهه اعزام شد . در سال 1360 در منطقه عملیاتی میمک فرماندهی  عملیات و در سال 1361 در عملیات بیت المقدس فرماندهی گروهان را به عهده داشت.

در تاریخ 2/3/1361 یک روز مانده به آزادی خرمشهر عملیات ایشان لو رفت و توسط عراقی ها در همان روز به اسارت درآمد . ایشان در یکی از زندان های عراق بنام صلاح الدین تکریت در بند اسارت بود، در دوران اسارت از خود گذشتگی ها و رشادت های زیادی از خود نشان داد و شکنجه های زیادی را متحمل شد زیرا ایشان از طریق نامه با رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) از طریق آدرس یکی از دوستان در تهران مکاتبه داشت و از رهنمون های آن بزرگوار در اسارت بهره می برد.

تنها وسیله ارتباطی ایشان با خانواده در آن زمان فقط نامه بود که هر شش ماه یک بار توسط صلیب سرخ فرستاده می شد . او در نامه هایش از احوال خود و دیگر اسرا می نوشت . او که کشاورزی را از پدر یاد گرفته بود و مهارت های زیادی در این زمینه داشت آنجا هم به کشاورزی می پرداخت و خیار و گوجه به عمل می آورد. با وجود اینکه در زندان اتو در اختیار نداشتند اما همیشه لباس هایش تمیز و اتو کرده بود ، لباس های خود را هنگاهی که هنوز نم داشت در زیر تخت خود قرار می داد و تا صبح خشک می شد.

در این دوران یک بار از طریق صلیب سرخ به زیارت حضرت امام حسین (ع) ، حضرت علی (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شدند.

او که فردی شجاع و نترس بود از عراقی ها مایحتاج دوستان خود را تأمین می کرد ، یک بار به خاطر نفت در زمستان چون هیچ وسیله گرمایشی نداشتند با عراقی ها درگیری پیدا کرد اما از آنجایی که او از نیروهای کماندو ارتش بود و فردی سخت کوش و چالاک بود توانست بر عراقی ها چیره شود و همین مسائل بود که باعث شد عراقی ها وی را زیر نظر داشته باشند . البته شهید حسن هداوند میرزایی از همان دوران اولیه جنگ شناسایی شده بود به طوری که در کردستان توسط افراد کومله برای سر ایشان مبلغ صد و پنجاه هزار تومان در سال 1360 جایزه گذاشته بودند و این چیز جدیدی نبود.

در سال 1368 یعنی در دوران آزادی اسرا ایشان را به همراه 19 نفر دیگر به قصد آزادی از زندان بردند ، آن 19نفر برگشتند ولی خبری از این شهید نشد . عراقی ها لباس های او را برای هم بندی هایش آوردند و از آنها خواستند که شهادت بدهند که او به مرگ طبیعی مرده است . ولی با توجه به صحبت های یکی از دوستان ایشان او را در سلول انفرادی انداخته بودند که با ضربات مشت با دیگر دوستان خود ارتباط برقرار می کرده ولی دقایقی بعد دیگر صدای ضربات او شنیده نشد ،عراقی ها با سروصدای دوستان او درب سلول را باز کردند و پیکر این شهید را که سیاه و کبود شده بود بیرون آوردند و به بیمارستان الرشید عراق منتقل کردند.

در 25 تیر ماه 1369 امیر سرلشکر حسن هداوند میرزایی به فیض شهادت نائل آمد و پیکر ایشان در قبرستان کرخ الاسلامیه به خاک سپرده شد . در سال 1381 به دستور مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای دستور نبش قبر ایشان و دیگر شهدا را دادند ، پیکر این شهید پس از12 سال بدون هیچ نقصی از دل خاک بیرون آورده شد و به همراه 570 شهید اسیر دیگر که سرلشکر شهید عباس دوران هم در آن حضور داشت به میهن اسلامی باز گشت.

پیکر مطهرش در امامزاده موسی (ع) روستای خلیف آباد از توابع شهرستان پاکدشت پس از یک مراسم باشکوه به خاک سپرده شد.

***

شهید حسن هداوند میرزایی

پیکر مطهر شهید هداوند میرزایی پس از شکنجه در اردوگاههای اسارتی عراق

 

***

روایت شهادت شهید « حسن هداوند میرزایی » در خاطرات امیر سرتیپ آزاده داوری رئیس سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش :

 

روزهای پایانی اسارت وقتی مطرح شد که قطعنامه پذیرش گردید دشمن سعی داشت جو سلولها و اردوگاه را به گونه ای نگه دارد که بچه ها در آرامش نباشند و در مشکلاتی که همیشه بر ما تحمیل می کردند فشارها و جنگ های روانی بر ما وارد می کردند که مشکلات ما را چند برابر می نمود و در این میان اگر کسی مسلح به علم قرآن نبود شاید مسیرش عوض می شد و گاهی هم همین گونه می شد و عده ای که ضعیف النفس بودند مشکل برایشان پیش می آمد و به اردوگاه منافقین منتقل می شدند. البته اینها کسانی بودند که از قبل زمینه داشتند و یا از منافقین بودند که خودشان را در گروه بچه مسلمان ها جا زده بودند.

به همین خاطر عراقی ها یکسری از منافقین را که جاسوسشان بودند را می بردند و پانزده روز نگه می داشتند و بعد از 15 روز رهایشان می کردند که این مسئله برای ما سوال برانگیز شد. چون ما می دانستیم این فرد را که می برند مشکل دار است و اطلاعات قادع ها را به آن ها منتقل می کند که این موضوع بعدها ثابت شد.

از طرفی بخاطر اینکه ما به کارشان شک نکنیم در کنار این کار عده ای از بچه های ما را هم می بردند. لذا شهید « حسن هداوند میرزایی » را جزء بچه های حزب اللهی بردند. ولی بعد از 15 روز که قاعده کارشان بود و شخص را برمی گرداندند ایشان را برنگرداندند. لذا ما اعتراض کردیم و به آن ها گفتیم : « اصلاً برای چه ایشان را بردید و حالا که بردید چرا برش نمی گردانید » بعد به صلیب گزارش کردیم تا جائیکه در مورد این موضوع درگیری مختصری هم ایجاد شد و آنها یعنی عراقی ها آمدند و سه چهار روز درها را به روی ما بستند و هیچ جوابی هم به ما ندادند. چون ایشان را به شهادت رسانده بودند و می ترسیدند قضیه را بگویند. بعد به این نتیجه رسیدند که قضیه را از طریق صلیب سرخ به ما منتقل کنند و مسئله را به گونه ای خاتمه دهند. لذا از صلیب آمدند ولی حقیقت را به ما نگفتند. ما به آنها گفتیم تا تکلیف روشن نشود نمی گذاریم شما بروید باید جریان مشخص شود. اینها هم وقتی دیدند راه به جایی نمی برند گفتند:ایشان بیمار بود و در بیمارستان « الرشید » فوت کرد. که این هم دروغ بود.

درست بعد از اینکه نیروهای صلیب رفتند یکی از منافقینی که توبه کرده بود و در سلول مجاور شهید هداوند بود به اردوگاه ما منتقل شد و عین جریان و چگونگی شهادت این بزرگوار را برایمان اینگونه نقل کرد:

« یک روز دیدم از داخل یکی از سلول های مجاور صدای ناله می آید. (سلول های آنجا به گونه ای بود که راهرویی در میان بود و درهای سلول رو به روی هم باز می شد.) دیدم صدا آشناست . در حال خواندن مصیبت حضرت رقیه (س) بود. احساس کردم این صدا را می شناسم . (عموماً مراسماتی که در اردوگاه برگزار می کردیم حسن بخاطر صدای خوبی که داشت هم قرآن تلاوت می کرد و هم روضه و مرثیه می خواند.) درست فهمیده بودم ; صدای حسن هداوند میرزایی بود. همانجا به اسم صدایش کردم . جوابم را داد و به من گفت : « تو کی هستی » خودم را معرفی کردم و او گفت : « تو که منافق بودی اینجا چه می کنی » من که شرمنده شده بودم جریان را برایش تعریف کردم و او مرا دلداری داد و گفت : « ناراحت نباش خدا ارحم الراحمین است و حتماً توبه تو را می پذیرد. »

به ایشان گفتم : « چرا صدایت گرفته » گفت : « راستش چند روز است مرا آوردند اینجا و تهدیدم می کنند که باید با ما همکاری کنی در غیر این صورت تو را می کشیم . یادت باشد اگر از اینجا رفتی قضیه را به بچه ها منتقل کنی به آقای داوری هم بگو که این بچه هایی که از میان شما جدا می کنند و می برند قضیه اش این است . »

شهید حسن هداوند میرزایی

 

پیکر مطهر شهید هداوند میرزایی که پس از 12 سال مدفون بودن در عراق در تیرماه 81 به ایران تحویل داده شد.

 

 

 

 

 

خلاصه با هم قرار می گذاریم که هر 15 دقیقه یکبار در سلول را بزنیم و از حال یکدیگر مطلع شویم و این کار را سه روز انجام دادیم تا اینکه روز سوم هر چه در زدم جوابی نشنیدم . ناخواسته به ذهنم آمد که حتماً برایش اتفاقی افتاده لذا با خودم گفتم :« یکبار هم که شده باید یک کار برای رضای خدا انجام بدهم . » لذا شروع کردم به سر و صدا کردن و خودم را به در دیوار کوبیدم تا اینکه عراقی ها آمدند و مرا به باد کتک گرفتند. همین طور که مرا می زدند به آنها گفتم : « من نخواستم برای شما معضل ایجاد کنم و بعد قضیه را برایشان گفتم که ما چنین برنامه ای داشتیم و هر چند دقیقه از حال یکدیگر با خبر می شدیم ولی چند ساعتی است از ایشان خبری نیست . »

اینها وقتی قضیه را فهمیدند دستپاچه شدند و سریع رفتند در سلولش را باز کردند. ظاهراً حسن نیمه جان بود. آنها رفتند تکه ایی یخ آوردند و روی بدنش گذاشتند وقتی تکان خورد سریع او را می برند. بعد فردایش آمدند و ما را بردند بیرون و کلی تحویلمان گرفتند. من فهمیدم که حسن به شهادت رسیده که اینها اینقدر تحویلمان می گیرند. »

از طرف دیگر « امیر خلبان لقمان نژاد » هم تعریف می کرد : « مرا که برای عمل جراحی به بیمارستان بردند. دیدم روی دو تا از تخت ها دو جنازه است که رویش را پوشانده بودند. می خواستم از قضیه با خبر شوم لذا به یکی از بسیجی ها که حالش مساعد تر از من بود گفتم « برو ببین اینها کی هستند » آن بسیجی هم می رود روپوش را کنار می زند و می بیند که یکی از پیکرها لخت و دیگری لباس تنش است . بعد آمد و گفت : « مطمئنم آن یکی که لباس تنش نبود حسن هداوند است .» و این دو موضوع سبب شد که ما مطمئن شویم ایشان به شهادت رسیده لذا اعتصاب کردیم به گونه ای که درگیری به وجود آمد و یکسری مسائل مطرح شد ولی نتوانستیم کاری بکنیم چون کار از دست ما خارج بود.

 

امیدواریم که بتوانیم ادامه دهنده راه این بزرگوار باشیم و سعی و تلاش کنیم این دستاوردهایی که به سختی به ما رسید به راحتی از دست ندهیم. انشاالله

 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای گمنام

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : پیکر مطهر شهیدی بعد از 12 سال,12سال,هداوند,ارتش,حسن هداوند میرزایی,شهید, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 1008 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1391 ساعت: 15:47

به پایگاه اطلاع رسانی آجا به آدرس زیر مراجعه شود :
www.aja.ir ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : فراخوان چهارمين همايش سراسري انديشه و قلم ارتش جمهوري اسلامي ايران, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 1031 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1391 ساعت: 15:34

زندگي نامه سرلشگر خلبان شهيد عباس بابايي
زندگي نامه سرلشگر خلبان شهيد عباس بابايي






نام : عباس بابایی
نام پدر : اسماعيل
تولد : 14 آذر 1329
محل تولد : قزوین
راه یابی به دانشكده خلباني نيروي هوايي : 1348
اعزام به آمريكا جهت تكميل دوره خلباني : 1349
بازگشت به ايران : 1351
ازدواج با صديقه (مليحه ) حكمت: 4 شهريور 1354
فرماندهي پايگاه هشتم هوايي اصفهان (ارتقاء از درجه سرواني به درجه سرهنگ دومي) : 7/5/1360
معاون عمليات نيروي هوايي تهران (ترفيع به درجه سرهنگ تمامي) : 9/9/1362
افتخار به درجه سرتیپی : 8/2/1366
تاریخ شهادت : 15 مرداد 1366
محل دفن : گلزار شهداي قزوين
طول مدت حیات : 37 سال
نحوه شهادت : اصابت گلوله به پيکرش در حين انجام عمليات برون مرزي
شهيد عباس بابايي، بزرگ مردي كه در مكتب شهادت پرورش يافت ؛ مجاهدي كه زهد و تقوايش بسان دريايي خروشان بود و هر لحظه از زندگانيش موج ها در برداشت. مرد وارسته اي كه سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگي و كرامت بود، رزمنده اي كه دلاور ميدان جنگ بود و مبارزي سترگ با نفس اماره ي خويش. از آن زمان كه خود را شناخت كوشيد تا جز در جهت خشنودي حق تعالي گام برندارد. به راستي او گمنام، اما آشناي همه بود. از آن روستاييِ ساده دل، تا آن خلبان دلير و بي باك.
شهيد بابايي در 14 آذر سال 1329، در شهرستان قزوين ديده به جهان گشود. دوره ي ابتدايي و متوسطه را در همان شهر به تحصيل پرداخت و در سال 1348، به دانشكده خلباني نيروي هوايي راه يافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتي براي تكميل دوره به آمريكا اعزام شد. شهيد بابايي در سال 1349، براي گذراندن دوره خلباني به آمريكا رفت. طبق مقررات دانشكده مي بايست به مدت دو ماه با يكي از دانشجويان آمريكايي هم اتاق مي شد. آمريكايي ها، در ظاهر، هدف از اين برنامه را پيشرفت دانشجويان در روند فراگيري زبان انگليسي عنوان مي كردند، اما واقعيت چيز ديگري بود.
چون عباس در همان شرايط تمام واجبات ديني خود را انجام مي داد، از بي بند و باري موجود در جامعه آمريكا بيزار بود. هم اتاقي او در گزارشي كه از ويژگي ها و روحيات عباس نوشته، يادآور مي شود كه بابايي فردي منزوي و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهاي اجتماعي بي تفاوت است. از رفتار او بر مي آيد كه نسبت به فرهنگ غرب داراي موضع منفي مي باشد و شديداً به فرهنگ سنتي ايران پاي بند است.
همچنين اشاره كرده كه او به گوشه اي مي رود و با خودش حرف مي زند، كه منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وي ماجراي فارغ التحصيلي از دانشكده خلباني آمريكا را چنين تعريف كرده است: «دوره خلباني ما در آمريكا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتي كه در پرونده خدمتم درج شده بود، تكليفم روشن نبود و به من گواهينامه نمي دادند، تا اين كه روزي به دفتر مسئول دانشكده، كه يك ژنرال آمريكايي بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست كه بنشينم. پرونده من در جلو او، روي ميز بود، ژنرال آخرين فردي بود كه مي بايستي نسبت به قبول و يا رد شدنم اظهار نظر مي كرد.
او پرسش هايي كرد كه من پاسخش را دادم . از سوال هاي ژنرال بر مي آمد كه نظر خوشي نسبت به من ندارد. اين ملاقات ارتباط مستقيمي با آبرو و حيثيت من داشت، زيرا احساس مي كردم كه رنج دوسال دوري از خانواده و شوق برنامه هايي كه براي زندگي آينده ام در دل داشتم، همه در يك لحظه در حال محو و نابودي است و بايد دست خالي و بدون دريافت گواهينامه خلباني به ايران برگردم. در همين فكر بودم كه در اتاق به صدا در آمد و شخصي اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا براي كار مهمي به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتي را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، كاش در اينجا نبودم و مي توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم براي آمدن ژنرال طولاني شد.
گفتم كه هيچ كار مهمي بالاتر از نماز نيست، همين جا نماز را مي خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه اي از اتاق رفتم و روزنامه اي را كه همراه داشتم به زمين انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم كه متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه كنم؟ نماز را ادامه بدهم يا بشكنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه مي دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام كردم و در حالي كه بر روي صندلي مي نشستم از ژنرال معذرت خواهي كردم. ژنرال پس از چند لحظه سكوت نگاه معناداري به من كرد و گفت: چه مي كردي؟
گفتم: عبادت مي كردم. گفت: بيشتر توضيح بده. گفتم: در دين ما دستور بر اين است كه در ساعت هاي معين از شبانه روز بايد با خداوند به نيايش بپردازيم و در اين ساعات زمان آن فرا رسيده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده كردم و اين واجب ديني را انجام دادم. ژنرال با توضيحات من سري تكان داد و گفت: همه اين مطالبي كه در پرونده تو آمده مثل اين كه راجع به همين كارهاست . اين طور نيست؟ پاسخ دادم: آري همين طور است. او لبخندي زد. از نوع نگاهش پيدا بود كه از صداقت و پاي بندي من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمريكا خوشش آمده است.
با چهره اي بشاش خود نويس را از جيبش بيرون آورد و پرونده ام را امضا كرد. سپس با حالتي احترام آميز از جا برخاست و دستش را به سوي من دراز كرد و گفت: به شما تبريك مي گويم. شما قبول شديد . براي شما آرزوي موفقيت دارم. من هم متقابلاً از او تشكر كردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولين محل خلوتي كه رسيدم به پاس اين نعمت بزرگي كه خداوند به من عطا كرده بود، دو ركعت نماز شكر خواندم.»
با ورود هواپيماهاي پيشرفته اف – 14 به نيروي هوايي، شهيد بابايي كه جزء خلبان هاي تيزهوش و ماهر در پرواز با هواپيماي شكاري اف – 5 بود، به همراه تعداد ديگري از همكاران براي پرواز با هواپيماي اف–14 انتخاب و به پايگاه هوايي اصفهان منتقل شد. با اوج گيري مبارزات عليه نظام ستمشاهي، بابايي به عنوان يكي از پرسنل انقلابي نيروي هوايي، در جمع ديگر افراد متعهد ارتش به ميدان مبارزه وارد شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وي گذشته از انجام وظايف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامي پايگاه، به پاسداري از دستاوردهاي پرشكوه انقلاب اسلامي پرداخت. شهيد بابايي با دارا بودن تعهد، ايمان، تخصص و مديريت اسلامي چنان درخشيد كه شايستگي فرماندهي وي محرز و در تاريخ 7/5/1360، فرماندهي پايگاه هشتم هوايي بر عهده ي او گذاشته شد.
به هنگام فرماندهي پايگاه با استفاده از امكانات موجود آن، به عمران و آباداني روستاهاي مستضعف نشين حومه پايگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامين آب آشاميدني و بهداشتي، برق و احداث حمام و ديگر ملزومات بهداشتي و آموزشي در اين روستا، گذشته از تقويت خط سازندگي انقلاب اسلامي، در روند هر چه مردمي كردن ارتش و پيوند هر چه بيشتر ارتش با مردم خدمات شايان توجهي را انجام داد. بابايي، با كفايت، لياقت و تعهد بي پاياني كه در زمان تصدي فرماندهي پايگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاريخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگي به سمت معاون عمليات نيروي هوايي منصوب و به تهران منتقل گرديد.
او با روحيه شهادت طلبي به همراه شجاعت و ايثاري كه در طول سال ها، در جبهه هاي نور و شرف به نمايش گذاشت، صفحات نوين و زريني به تاريخ دفاع مقدس و نيروهاي هوايي ارتش نگاشت و با بيش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپيماهاي جنگنده، قسمت اعظم وقت خويش را در پرواز هاي عملياتي و يا قرارگاه ها و جبهه هاي جنگ در غرب و جنوب كشور سپري كرد و به همين ترتيب چهره آشناي «بسيجيان» و يار وفادار فرماندهان قرارگاه هاي عملياتي بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بيش از 60 مأموريت جنگي را با موفقيت كامل به انجام رسانيد. شهيد براي پيشرفت سريع عمليات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اكتفا نمي كرد، بلكه شخصاً پيشگام مي شد و در جميع مأموريت هاي جنگي طراحي شده، براي آگاهي از مشكلات و خطرات احتمالي، اولين خلبان بود كه شركت مي كرد.
سرلشكر بابايي به علت لياقت و رشادت هايي كه در دفاع از نظام، سركوبي و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاريخ 8/2/1366، به درجه سرتيپي مفتخر گرديد. تيمسار بابايي معاون عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران به هنگام بازگشت از يك مأموريت برون مرزي، هدف گلوله ضد هوايي قرار گرفت و به شهادت رسيد. تيمسار عباس بابايي صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عيد قربان همراه يكي از خلبانان نيروي هوايي (سرهنگ نادري) به منظور شناسايي منطقه و تعيين راه كار اجراي عمليات، با يك فروند هواپيماي آموزشي اف–5 از پايگاه هوايي تبريز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تيمسار بابايي پس از انجام دادن مأموريت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزي، هدف گلوله هاي تيربار ضد هوايي قرار گرفت و از ناحيه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسيد.
يكي از راويان مركز مطالعات و تحقيقات جنگ درباره اين واقعه نوشته است:
« به دنبال اصابت گلوله به هواپيماي تيمسار بابايي و اختلالي كه در ارتباط هواپيما و پايگاه تبريز به وجود آمد، پايگاه مزبور به رابط هوايي سپاه اعلام كرد كه يك فروند هواپيماي خودي در منطقه مرزي سقوط كرد براي كمك به يافتن خلبان و لاشه آن هر چه سريعتر اقدام نماييد. مدت كوتاهي از اعلام اين موضوع نگذشته بود كه فرد مذكور مجدداً تماس گرفت و در حالي كه گريه امانش نمي داد گفت: هواپيماي مورد نظر توسط خلبان به زمين نشست، ولي يك از سرنشينان آن به علت اصابت تير در داخل كابين به شهادت رسيده است.»
راوي در مورد بازتاب شهادت تيمسار بابايي در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخي از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه اي مشغول بررسي عمليات بودند كه تلفني خبر شهادت تيمسار بابايي به اطلاع برادر رحيم رسيد . با شنيدن اين خبر، جلسه تعطيل شد و اشك در چشمان حاضرين به خصوص آنان كه آشنايي بيشتري با شهيد بابايي داشتند ، حلقه زد.» نقل شده كه وي چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاري هاي بيش از حد دوستانش جهت عزيمت به مراسم حج گفته بود: «تا عيد قربان خودم را به شما مي رسانم.»
بابايي در هنگام شهادت 37 سال داشت، او اسوه اي بود كه از كودكي تا واپسين لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداكاري و ايثار زندگي كرد و سرانجام نيز در روز عيد قربان، به آروزي بزرگ خود كه مقام شهادت بود نائل گرديد و نام پرآوازه اش در تاريخ پرا فتخار ايران جاودانه شد.
شهيد بابايي در بيانات مقام معظم رهبري :
اين شهيد عزيزمان انساني مومن و متقي و سربازي عاشق و فداکار بود و در طول اين چند سالي که من ايشان را مي شناختم ، هميشه بر همين خصوصيات ثابت و پابرجا بود .
منابع :
http://www.sajed.ir
http://www.sobh.org

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : شهدای آجا,ارتش,شهید,عباس بابایی,شهید بابایی,خلبان,نهاجا,نیروی هوایی, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 830 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391 ساعت: 0:05

استخدام در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش

مراجعه به سایت ارتش :

http://aja.ir/

۱۶/۰۶/۱۳۹۱

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : استخدام,آگهی,ارتش,عقیدتی سیاسی,آجا, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 2186 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1391 ساعت: 23:51

اخبار
فرمانده نيروي دريايي ارتش:
منطقه ماموريت نيروي دريايي ارتش براي دفاع از منافع كشورگسترش مي يابد


فرمانده نيروي دريايي ارتش با استناد به توانمندي‌هاي اين نيرو در عرصه هاي مختلف، تاكيد كرد: منطقه ماموريت نيروي دريايي براي دفاع از منافع كشور و حقوق ملت گسترش مي يابد.

امير دريادار حبيب الله سياري افزود: منطقه ماموريت نيروي دريايي ارتش، تا قبل از انقلاب فقط آب‌هاي ساحلي بود، در دوران دفاع مقدس جرات يافتيم در عرصه درياها و از جمله خليج فارس، تنگه هرمز و درياي عمان حضور يابيم.

وي خاطرنشان كرد در اين دوران توانستيم از حق و حقوق و منافع ملت و كشور و مرزهاي آبي جمهوري اسلامي ايران و اقتصادمان محافظت كنيم.

فرمانده نيروي دريايي ارتش تصريح كرد حفظ چرخه اقتصادي جمهوري اسلامي ايران با توجه به حملاتي كه رژيم بعثي عراق در دوران دفاع مقدس در حوزه دريايي عليه ما مي كرد، حركت بسيار بزرگي براي اين نيرو بود.

امير دريادار سياري گفت: از سال 1388 كه فرمانده معظم كل قوا فرمودند نيروي دريايي ارتش، نيرويي راهبردي است، اين نيرو از يك نيروي دريايي آب‌هاي ساحلي به يك نيروي دريايي آب‌هاي عميق تبديل شده است.

وي با بيان اين كه نيروي دريايي ارتش براي دفاع از منافع كشورمان در هر نقطه‌اي از آب‌هاي آزاد و بين المللي حضور خواهد يافت، افزود: امروز منطقه حضور نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران از منطقه خليج فارس به شمال اقيانوس هند، خليج عدن و باب المندب گسترش يافته و هم اينك نيز بيست و دومين ناوگروه ارتش در منطقه است.

فرمانده نيروي دريايي ارتش خاطرنشان كرد در حدود چهار سال گذشته و از آغاز عمليات حفاظت از كشتي هاي تجاري و نفتكش جمهوري اسلامي ايران در آب هاي آزاد و بين المللي تاكنون، يك روز هم نبوده است كه نيروي دريايي ارتش در اين منطقه حضور نداشته باشد و منطقه خالي از ناوهاي ايراني باشد.

امير دريادار سياري تصريح كرد اين افتخاري براي جمهوري اسلامي ايران است كه توانسته‌ايم اين گونه به يك جهش بزرگ دست يابيم و بتوانيم در عرصه آب‌هاي آزاد و بين‌المللي حضور داشته باشيم .

فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در ادامه از اسكورت بيش از يك هزار و 500 فروند كشتي تجاري و نفتكش ايران در خليج عدن و شمال اقيانوس هند تا درياي سرخ به عنوان يكي از دستاوردهاي بزرگ نيروي دريايي در عرصه آب هاي آزاد و بين المللي ياد كرد.

امير دريادار سياري خاطرنشان كرد بدين ترتيب دريادلان نيروي دريايي ارتش توانستند اين شناورها را از صدمه‌هاي احتمالي كه دزدان دريايي مي توانستند به آنها وارد كنند، نجات داده و آنها را سالم به مقصد برسانند و در راستاي حفظ اقتصاد كشور كمك بزرگي بكنند.

وي اضافه كرد: نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در اين مدت علاوه‌ بر حفاظت از شناورهاي تجاري و نفتكش ايراني، توانسته است كشتي‌هاي كشورهاي ديگر را نيز در آب‌هاي آزاد و بين‌المللي نجات دهد.

امير دريادار سياري يادآور شد: دوازدهم فرودين ماه امسال تيم عمليات ويژه نيروي دريايي ارتش موفق شد در سه هزار كيلومتري چابهار كشتي حامل كالاهاي ايران را كه دزدان دريايي ربوده بودند، از دست آنها نجات دهد.

وي خاطرنشان كرد تاكتيكي كه نيروي دريايي ارتش در اين عمليات به كار گرفته بود، براي دنيا جالب بود و آنها را متعجب كرد.

امير دريادار سياري اظهار داشت: ما امروز در نيروي دريايي ارتش به اين دستاوردها افتخار مي‌كنيم

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 901 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1391 ساعت: 23:38

اخبــار
بازديد سرلشگر صالحي از پايگاه يكم شكاري نيروي هوايي ارتش


امير سرلشگر ستاد عطاء الله صالحي، فرمانده كل ارتش جمهوري اسلامي ايران به منظور ديدار با فرماندهان و كاركنان و بررسي آخرين وضعيت تجهيزات تاكتيكي و عملياتي صبح امروز از پايگاه يكم شكاري شهيد سرلشگر خلبان حسين لشكري نيروي هوايي ارتش بازديد كرد.

به گزارش روابط عمومي نيروي هوايي ارتش، وي در اين بازديد ضمن حضور در بخش اورهال جنگنده هاي اف4، اف 5، ميگ 29، سي130، بوئينگ 707 و 747 از بخش هاي تخصصي الكترونيك و شبيه ساز هواپيما ها وابسته به معاونت جهاد خودكفايي نيروي هوايي ارتش نيز بازديد به عمل آورد.

سرلشگر صالحي در اين بازديد ضمن تقدير از تلاشهاي صورت گرفته در خصوص ارتقاء توانمندي هاي تجهيزاتي و عملياتي پايگاه يكم شكاري و وجود خلاقيت هاي فراوان تاكتيكي و تكنيكي در خلبانان جوان اين پايگاه، نكات و تدابير لازم را به فرماندهان و كاركنان پايگاه ابلاغ كردند.

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 869 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1391 ساعت: 23:13

امداد رساني شبانه روزي ارتش به زلزله زدگان شمال غرب كشور ادامه دارد

رئيس ستاد بحران ارتش جمهوري اسلامي ايران با اشاره به اينكه يگان هاي ارتش از ساعات اوليه زلزله شمال غرب كشور به زلزله زدگان امدادرساني و خدمات رساني كردند به تشريح عملكرد ارتش در اين خصوص پرداخت.

به گزارش روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران، امير سرتيپ محمد محمودي گفت: بلافاصله از ساعات اوليه اين زلزله يگان هاي اجرايي ارتش در منطقه شمال غرب شامل لشگر 21 حمزه سيد الشهدا(ع) آذربايجان و يگان هاي مستقر در شهرهاي اردبيل، زنجان و مراغه براي امدادرساني در مناطق زلزله زده حضور يافتند و در كنار هلال احمر، سپاه، ناجا و استانداري كار امداد رساني را آغاز كردند.

وي افزود: در اين راستا دو فروند بالگرد ارتش در اختيار ستاد بحران منطقه گذاشته شدكه در چهار روز نخست پس از وقوع حادثه، شبانه روزي كار امدادرساني و انتقال مصدومان را انجام داد.



معاون اجرايي ارتش جمهوري اسلامي ايران گفت: ارتش در اين زلزله بيمارستانهاي صحرايي و با بهره گيري از تجربيات كسب شده در زلزله هاي گذشته، اعزام تيم هاي پزشكي به همراه  آمبولانس هاي مجهز شده را با امكانات كافي به منطقه اعزام كرد.

وي افزود: پخت نان از طريق نانوايي هاي سيار از ديگر اقدامات ارتش بود كه نان به همراه خرما و آب معدني و انواع كنسرو از دقايق اوليه زلزله در اختيار زلزله زدگان قرارگرفت و اين اقدام با توجه به تلاقي زلزله با ماه مبارك رمضان بسيار حياتي و ضروري به نظر مي رسيد .

سرتيپ محمودي گفت: در ساعات اوليه زلزله، لشگر 21 حمزه سيد الشهدا (ع) زيرساخت هاي ارتباطي منطقه را كه آسيب ديده بود داير و ارتباط سيار عملياتي با استانداري و هلال احمر را برقرار كرد .

وي با اشاره به ورود انواع تجهيزات مهندسي ارتش و همچنين لودر و بيل مكانيكي،خودروهاي سبك و سنگين و تانكر سوخت رسان ازساعات اوليه زلزله افزود: با كمك شبكه بهداشت و درمان و دامپزشكي منطقه، سم پاشي و رفع آلودگي منطقه جهت جلوگيري از شيوع بيماريهاي واگيردار به وي‍‍‍‍ژه سم پاشي لاشه هاي حيوانات با همكاري دامپزشكي استان نيز در اين زمينه انجام شد.

رئيس ستاد بحران ارتش جمهوري اسلامي ايران افزود: به منظور امداد رساني هر چه بيشتر به مصدومان اين زلزله، بيمارستان 522 ارتش در تبريز در آماده باش كامل به سر مي برد و در همين راستا، تعداد تخت هاي اين بيمارستان نيز افزايش يافت و يك فروند هواپيماي جت فالكن به منظور ترابري مسئولين ستاد بحران كشور به مناطق زلزله زده اعزام وهمچنين هواپيماي ترابري C130 نيروي هوايي ارتش نيز در پايگاه دوم شكاري تبريز آماده باش بود.

وي در پايان از آمادگي ارتش براي مشاركت در تهيه طرح هاي مهندسي مربوط به باز سازي مناطق زلزله زده خبر داد. ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 1052 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1391 ساعت: 20:00

همزمان با روز عيد سعيد فطر و به منظور كمك به امر بازسازي مناطق زلزله زده استان آذربايجان شرقي، كاركنان سرافراز ارتش جمهوري اسلامي ايران مبلغ يك ميليارد ريال كمك نقدي به مردم آسيب ديده اين استان اهدا كردند.

به گزارش روابط عمومي نيروي زميني ارتش، اين مبلغ اهدايي توسط حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدعلي آل هاشم، رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش در ديدار با آيت الله شبستري، نماينده ولي فقيه در استان آذربايجان شرقي و امام جمعه تبريز تقديم گرديد.

در اين ديدار همچنين حجت الاسلام و المسلمين آل هاشم با ارائه گزارشي از فعاليت هاي امداد رساني يگانهاي مختلف ارتش به مردم مناطق زلزله زده استان آذربايجان شرقي گفت: يگانهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران در كنار سپاه پاسداران، بسيج مردمي و ساير نيروهاي نظامي و انتظامي از همان نخستين دقايق سانحه در مناطق زلزله زده استان حضور پيدا كرده   و در انجام آواربرداري و امدادرساني به مردم نقش مهمي برعهده داشتند.

وي در ادامه با اشاره به امدادرساني به موقع هوانيروز در ارسال كمكهاي اوليه و دارو به روستاهاي صعب العبور، حضور يگانهاي مخابراتي لشگر 21 حمزه سيدالشهدا (ع) آذربايجان در منطقه و برقراري ارتباط بي سيم مناطق اهر، ورزقان و هريس با تبريز، امدادرساني مناسب تيم هاي پزشكي و پرستاري نيروي زميني ارتش، استقرار تانكرهاي آب آشاميدني و دستگاه هاي مجهز پخت نان (تكنوپخت)، اعزام وسايل و تجهيزات سنگين ازجمله لودر و بولدوزر توسط يگانهاي مهندسي لشگر 21، ارسال كمكهاي نقدي و غير نقدي كاركنان غيور ارتش از جمله اهداي مبلغ 200 ميليون ريال توسط آزادگان سرافراز نيروي هوايي ارتش و ... بخشي از فعاليت هاي ارتش در كمك رساني به مردم زلزله زده استان آذربايجان شرقي مي باشد.

حجت الاسلام آل هاشم همچنين با قدرداني از همراهي، همدلي و كمك رساني همه جانبه مردم هميشه در صحنه ايران اسلامي و تمامي دستگاه ها و نهادها در اين سانحه؛گفت: حضور پربركت مقام معظم رهبري در مناطق زلزله زده نيز در كاهش آلام مردم آسيب ديده و بازگشت آرامش به چهره آنان بسيار تاثيرگذار بود.

گفتني است، رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش پس از ديدار با آيت الله شبستري با حضور در منطقه زلزله زده ورزقان ضمن ديدار و گفتگو با مردم اين منطقه از نزديك در جريان مشكلات و نارسائي هاي موجود در مناطق آسيب ديده قرار گرفت.

وي دراين ديدار صميمانه ضمن ابراز همدردي با مردم مناطق زلزله زده استان آذربايجان شرقي، اظهار اميدواري كرد: با همت مضاعف تمامي دستگاه هاي مسئول، كار بازسازي و نوسازي مناطق آسيب ديده در كمترين زمان ممكن به پايان برسد.

شايان ذكر است، در بازديد رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش از مناطق زلزله زده استان آذربايجان شرقي، امير سرتيپ دوم ستاد ميربيرنگ، فرمانده لشگر 21 حمزه سيدالشهدا (ع) آذربايجان و تعداد ديگري از فرماندهان و مسئولان يگانهاي سرزميني آجا در اين استان حضور داشتند.

ارتش جمهوری اسلامی ایران...
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : ارتش,آجا,نزاجا,نهاجا,نداجا,پداه,زلزله,امدادرسانی,کمک ارتش به زلزله زدگان,تکاور,زلزله آذربایجان شرقی, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 967 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1391 ساعت: 19:53

روايت امدادرساني به زلزله زدگان استان آذربايجان شرقي توسط گردان 786 لشگر 21 حمزه سيدالشهدا (ع) نيروي زميني ارتش

ناگفته هايي از زلزله آذربايجان شرقي با تكاوراني كه آن شب حين عمليات نجات با زلزله زدگان گريستند...

ارتش جمهوری اسلامی ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران دنبال می کنید

برچسب : ارتش,آجا,نزاجا,نهاجا,نداجا,پداه,زلزله,امدادرسانی,کمک ارتش به زلزله زدگان,تکاور,زلزله آذربایجان شرقی, نویسنده : احسان محمّدی aja بازدید : 989 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 17:40